یک دنیای بهتر: ارزیابی عمومی شما از فعالیتهای انجام شده در 18 مرداد در ایران چیست؟
نسرین رمضانعلی: 18 مرداد یک حرکت سراسری و جهانی بود. از طرف دو اتحادیه سراسری کارگری 18 مرداد بعنوان روز اعتراض به زندانی بودن دو فعال کارگری و برای آزادی آنها فراخوان داده شد. خبر این اقدام مهم در سطح جامعه ایران پخش شد و بخصوص در میان کارگران شرکت واحد ابعادی وسیع داشت. فعالین کارگری و یا حتی خانواده های آنها از روحیه ای کاملا بالا و تعرضی برخوردار بودند. این حمایت و این فراخوان و اینکه طبقه کارگر در هر گوشه از دنیا باشد، هم سرنوشت هستند و به حمایت هم خواهند شتافت، نه تنها برای اینها دلگرم کننده بلکه امید بخش بود. در شهر سنندج شاهد بودیم هنگام برگزاری مراسم اول ماه مه امسال 13 نفر از فعالین کارگری را دستگیر کرده بودند، مدتی را در زندان بودند و به قید وثیقه آزاد شده بودند. با شنیدن این خبر صدها نسخه از متن فراخوان چاپ و به دست سایر کارگران رسانده شد. باید اضافه کنم فعالین کارگری در شهرهای تبریز، کاشان، سقز، نقده، بوکان، یاسوج، اندیمشک، اصفهان، آبادان، و چند شهر دیگر برای رساندن اخبار این فراخوان بین اللملی به کارگران و مراکز کارگری تلاشهای زیادی کردند. اینها تنها گوشه ای کوچک از اقداماتی بود که من اینجا ذکر کردم. تلاشها وسیعتر از بحث در مورد این فراخوان بود. جلسات سراسری و منطقه ای و محلی متعددی تا آخرین ساعات این روز برگزار شده بود. اینروز برای طبقه کارگر در ایران تکیه گاه جدیدی بود. هر چند فراخوانی 15 فوریه را هم قبلا داشتیم. اما این بار تفاوتش در این بود که فعالین کارگری با اعتماد به نفس بیشتری از 18 مرداد صحبت می کرد.
اما در همین مدت کوتاه دستگیرها ابعاد جدیدی به خود گرفت. اعدام در ملاعام و سنگسار، اعلام احکام اعدام برای دو روزنامه نگار ساکن شهر مریوان، نظامی کردن شهرهای کرستان، همزمان مانورهای نظامی در مناطقی از کشور، همه این اقدامات برای ایجاد فضای رعب و وحشت و گسترش آن بود. باید اضافه کنم هیچ کدام از این تعرضهای آشکار جمهوری اسلامی مانع تحرک محافل کارگری نشد. کماکان زمزمه انجام اقدامی وجود داشت. تهران، تبریز، سنندج، و مریوان برای تجمع های اینروز در مرکز مباحث بود. جمهوری اسلامی هم کارش از تهدیدهای تلفنی گذشته بود. درست 4 روز مانده به روز مقرر، احکام 11 نفر از فعالین کارگری سنندج از طرف دادگاه اعلام می شود. 91 روز زندان و 10 ضربه شلاق! اعلام این حکم در چنین شرایطی آخرین برگی بود که رژیم برای مهار کردن اوضاع به زمین زد. کارگر بخاطر اعتراض و اعتصاب و تظاهرات و اعلام کیفر خواستش علیه نظام سرمایه داری به احکام قرون وسطائی محکوم شد. در عین حال اعلام غیره مستقیم احکام برای شیث امانی و صدیق کریمی گوشه دیگری از اقدام رژیم بود. همزمان در شهرهای مختلفی وسیعا شبنامه پخش می شود. محلات کارگری، محلات فقیر نشین در این مدت بارها شاهد شبنامه هائی بودند که اعلام حمایت بود از فراخوان سراسری 18 مرداد. این واقعیتی بود که در جریان بود. سرکوب جمهوری اسلامی و تلاش کارگران دو سوی این تصویر است.
یک دنیای بهتر: با توجه به موقعیت سیاسی جامعه، تهاجم رژیم اسلامی و سركوب وحشیانه، چه اقداماتی میتوانست متحقق شود ؟ ضعفها و نقاط قوت حركت 18 مرداد در داخل كشور چه بود؟
نسرین رمضانعلی: تعرض جمهوری اسلامی چیز تازه ای برای طبقه کارگر نبود. با سر کار آمدن دولت احمدی نژاد این تعرض با اشکال مختلف و بیشتر از گذشته آغاز شد. از تعرض قرون وسطائی به زنان و جوانان با عنوان مبارزه با "بد حجابی" و "مقابله با ارازل و اوباش" تا دستگیریهای گسترده از دانشجویان و در نهایت قدرت اصلی جامعه یعنی طبقه کارگر آغاز شده بود. لیستی طولانی موجود است که نقض و سرکوب خشن و هر روزه حقوق مردم در ایران را تصویر میکند. بنابراین تعرض تازه نبود و تمامی این اقدامات شناخته شده بود. بنظرم تحلیلهای زیادی تا حدودی دور از واقعیت روی سایتهای مختلف دیده می شود که نهایتا میخواهد بگوید جنبش اعتراضی به کل موجودیت رژیم تحت تاثیر این تعرض قرار گرفته و عقب نشسته است. شخصا فکر می کنم این واقعیت ندارد. لحظه ای را میبیند و تعمیم میدهد. ما شاهد تحرکات وسیعی در سطح جامعه برای 18 مرداد بودیم. اما سوال این است چرا تمامی این تحرکات به تجمعات گسترده نینجامید؟ چرا مردم وسیعا به میدان نیامدند؟ و چرا های دیگر که باید مورد بحث قرار بگیرد. من تیتر وار اشاره ای به این نقاط ضعف خواهم کرد؛
1- علیرغم تلاشهای تاکنونی ما برای دسترسی به مردم، در جمهوری اسلامی هنوز سانسور نقش اصلی را در بی اطلاعی مردم بازی می کند. برای مثال وقتی متن فراخوان در میدان بخشی از کارگران در شهر آبادان پخش شد، کم نبودند که از اینروز اظهار بی اطلاعی می کردند. همین مسئله در مورد سایر شهرها کمابیش صادق بود. بیشتر اخبار و اطلاعات از این فراخوان و از این روز همبستگی در محیطهای دانشگاهی بود. اما اگر برای مثال سری به مراکز کارگری و کارخانه ها می زدید، متوجه میشدید که توده کارگران یا در جریان نیستیند و یا کمتر در جریان امر هستند.
2- مسئله دیگر که به سهم خود بسیار مهم است اینست که فعالین کارگری و رهبران عملی، و تشکلهای کارگری که تشکیل شده اند، در امر سازماندهی دارای ضعفهای اساسی هستند. اینجا نمی خواهم ابعاد کار سازماندهی در اعتصابات و اعتراضات ایندوره را بیان کنم. ولی خود مسئله 18 مرداد نشان داد که طبقه کارگر در ایران از نبود سنت جاافتاده سازماندهی کمونیستی رنج می برد.
3- کشمکشها گرایشات درون خود جنبش کارگری که امری طبیعی است به وضوح دیده می شود و بخشا به مانعی برای یک اتخاد حول منافع وسیعتر طبقه کارگر تبدیل میشود.
4- تصمیمات برای اقدامات معین در سطحی محدود گرفته می شود و مورد بحث قرار می گرفت که برای این روز چه باید کرد. یعنی نیرو اصلی طبقه کارگر، نیروی توده کارگران کمتر در تصمیم گیری دخیل بود. نبود سنت و مکانیزم مجمع عمومی کارگران در این زمینه معین یکی از آن اشکلات اصلی بود.
5- تشکلهائی که در حال حاضر در ایران تشکیل شده اند هنوز جایگاه واقعی خود را نیافته اند و اجتماعی نشدند. اینها مشکلات و مسائلی است که طبقه کارگر با آن روبرو است و باید برای رفع این موانع تلاش کرد. در یک جمله به اندازه ای که طبقه کارگر از مسئله مطلع بود به همان درجه آمادگی وجود داشت. و بالاخره به نظر من بدترین سیاست را تشکلهای موجود در پیش گرفتند که بجای فراخوان به جامعه و به کارگران سکوت کردند. امروز هر کارگر آگاه و پیشروی به این تصمیمات نقد جدی دارد.
یک دنیای بهتر: در تهران سندیكای واحد فراخوان تجمع در منزل منصور اسانلو را دادند؟ چه ارزیابی از این اقدام دارید؟
نسرین رمضانعلی: بنظرم این هم از تصمیماتی است که رهبری این تشکل به آن رسید بود. تصمیم کل کارگران شرکت واحد نبود. ما شاهد مجمع عمومی شرکت واحدیها نبودیم تا رای و نظر کارگران شنیده شود. بطور واقعی در هر تماسی با مراکزی کارگری و تا جائی که کارگران از موضوع مطلع بودند، این روحیه را میشد دید که کارگران در تهران و جاهای دیگر منتظر فراخوان تجمع سراسری از جانب سندیکا و تا حدودی زیادی منتظر فراخوان از جانب تشکلهای کارگری بودند. حتی بخشی از کارگران خود را آماده کرده بودند که این روز را به تهران بیایند و اجتماعی در ابعاد اجتماع اول ماه مه را تشکیل بدهند. اما سندیکا تصمیم اصولی و منطقی و منطبق با اوضاع را نگرفت. در میان خود سندیکای شرکت واحد هم جدالهائی بود که بنظرم باید منعکس شود. امیدوارم رفقای کارگر شرکت واحد بتوانند جدالها را مکتوب کنند و به نقد و ارزیابی نسبت به تصمیمی که گرفته شد بپردازند و راه را برای اقدامات بعدی هموار کنند. سندیکای شرکت واحد با فراخوان برای تجمع در خانه منصور اسانلو نه تنها از یک موقعیت ویژه که به نفع طبقه کارگر در ایران بود استفاده نکرد، بلکه یک گام مبارزات طبقه کارگر را عقب برد. هیچ کسی شکی نداشت که رژیم در شرایطی که طبقه کارگر با نیروی عظیم خود در خیابانها است کاری از دستش برنمی آید. این روزی بود که دوربینها روی حرکت کارگران فکوس کرده بود. حتی کسانی که بطرف منزل منصور اسانلو می رفتند می دانستند منطقه محاصره شده است و احتمال دستگیری آنها زیاد است. اما بنظرم همین کارگران و مردمی که پاسخ فراخوان سندیکا را دادند، نه به این دلیل که این تصمیم درستی بوده است، بلکه میخواستند نشان دهند که نمی خواهند عقب نشینی کنند. کارگران شک نداشتند که تعداد دیگری از فعالین به دام این رژیم خواهند افتاد و قدرت دفاع هم در چنین محلی ندارند. مگر در اول ماه مه رژیم تلاش نکرد تعدادی از فعالین کارگری را دستگیر کند ولی با تعرض مردم پاسخ گرفت. تصمیم سندیکا تصمیمی کاملا محافظه کارانه و نادرست بود که متاسفانه سندیکا بیشترین لطمه را از نظر من خورد. کارگران خانواده دارند، زندگی می کنند، کار می کنند، در حین مبارزه هم نمی خواهد سرکوب شوند، جائی هم می خواهد پاسخ محکم بدهند، و این پاسخ محکم را فقط با نیروئی که به میدان می آید می توانند بدهند نه در دسته های چند نفره! همین امروز در میان کارگران شرکت واحد بحثهای داغی در جریان است چرا که تعدادی دیگر از رهبران سندیکا در این روز دستگیر شدند و در زندان هستند. تردیدی نیست که حضور در ابعاد گسترده در خیابانها ضریب این حمله رژیم را ضعیف می کرد. بنظرم در کل این پروسه و یک بخش جدال در میان جنبش کارگری که امروز شدید تر هم شده است، متوسل شدن بخشی از گرایشات به قانونی بودن و در چهرچوب قانون عمل کردن مثل ترمزی در مقابل تلاش کارگران عمل میکند. این موضوع البته قدیمی تر است. بقول یکی از کارگران نفس کشیدن کارگران در این جامعه غیر قانونی است، چگونه باید برای تعدادی از فعالین کارگری این را توضیح داد که متوجه بشوند نباید وارد این بازی بشوند؟ قانون برای استثمار ماست نه دادن حق به ما!
یک دنیای بهتر: در سنندج تحركات سیاسی ابعاد دیگری داشت. چه طرحهایی در دست بود، چه اقداماتی صورت گرفت؟ ارزیابی شما چیست؟
نسرین رمضانعلی: شهر سنندج ویژگی خاص خود را دارد و بخصوص در یکی دو سال اخیرا ما شاهد این ویژگی در جنبش کارگری بودیم. بنظرم به نسبت خیلی از شهرهای دیگر فعالین کارگری به نیروی خود متکی بودند. و نه تنها متکی به خود بلکه با اعتماد بنفس عمل می کردند. شاید اشاره به اول ماه مه امسال در سنندج بد نباشد که کارگران در این شهر تا آخرین دقایق که دستگیر شده ها آزاد شدند وسیعا برای آزادی فعالین کارگری برنامه داشتند. از جمع آوری طومار امضا تا تجمع در مقابل زندان و دادگستری و استانداری و اداره کار و شورای اسلامی شهر. کارگران بشدت خشمگین بودند. و این خشم کارگران را در مقابل مقامات رژیم می شود مشاهده کرد و علنا ابراز می کردند. خود مسئله فراخوان انعکاس بی نهایت وسیعی در سطح نه تنها شهر سنندج بلکه روستای اطراف و سایر شهرهای کردستان پیدا کرده بود. حقیقتا کارگران آماده بودند. نظامی کردن بیش از حد شهرهای کردستان و در همین موقع اعلام حکم اعدام دو روزنامه نگار عدنان حسن پور و هیوا بوتیمار و دادن احکام به فعالین کارگری و همچنین دستگیری تعداد دیگر از فعالین اجتماعی و مدنی در جریان بود. اما بطور عموم مردم آماده به میدان آمدن بودند و آمادگی در میان کارگران، در میان جوانان و در میان جنبش اعتراضی بیشتر از هر زمانی بود. در شهر سنندج قرار بود تجمع وسیعی باشد و حتی شهر را تعطیل کنند و در مقابل استانداری یا اداره کار تجمع کنند. همینطور تصمیمی مبنی بر اینکه در مقابل زندان مرکزی اجتماع صورت بگیرد شنیده میشد.
این آمادگی ایجاد شده باید نهایتا توسط فراخوان دهنده ای اعلام می شد که کی و کجا و چگونه تجمع می کنند. شهر سنندج و مراکز کارگری و فعالین تا آخرین لحظه چشم انتظار فراخوان اتحادیه کارگران اخراجی و بیکار بودند. متاسفانه این تشکل نه تحلیل درستی از اوضاع داشت و نه تحلیلی از وضعیت شهر بطور عموم داشت. و یک فرصت بزرگ و تاریخی که یک تشکل می تواند نقش ایفا کند، نیرو جابجا کند، رهبری کند و سازمان بدهد را نتوانست درک کند و از دست داد. در اینجا هم بنظرم دخالت ندادن و نبود مجمع عمومی کارگران یکی از ضعفهای اساسی بود که شاهدش بودیم. خود کارگران بخصوص در سنندج، که 4 روز از دادن احکام شلاق به فعالین کارگری می گذشت، از این بی برنامه گی و ندانم کاری عاجز بودند. قطعا مباحث و کشمکشهای موجود در مورد اینروز ادامه پیدا میکند و فعالین دلسوز جنبش کارگری و جنبش آزادی خواهانه و ما بعنوان حزبی که امر سازماندهی و رهبری در اولویت کارهایمان است باید دخالت بیشتری کنیم. موارد زیادی متوجه این بحث شدم که نباید تشکلها را نقد کرد، نباید تصمیمات را بررسی کرد، بلکه باید شرایط آنها را درک کرد. تردیدی نیست که باید عمیقا موقعیت نابرابر کارگران و رژیم را درک کرد. اما این معنی اش مهر تائید زدن به هر سیاست نادرستی نیست. بنظرم رهبران و تشکلهای کارگری موجود امروز در ایران در جریان 18 مرداد و برخورد به آن یک گام به پس گذاشتند. اما باید تلاش کنیم که نقد این یک گام به پس به سکوی پرش چند گام بجلو جنبش کارگری تبدیل شود.
یک دنیای بهتر: بعد از 18 مرداد تعداد بیشتری از فعالین كارگری دستگیر شدند. در تهران 5 تن از مسئولین سندیكای واحد دستگیر شدند و حكم دو سال و نیم زندان برای شیث امانی و صدیق كریمی صادر شده است. چه باید كرد؟ بعد از 18 مرداد كارگران برای مقابله با وضعیت حاضر چه باید بكنند؟
نسرین رمضانعلی: ببینید تعداد بیشتری از این 5 نفر دستگیر شدند. هنوز کسی از بختیار رحیمی صحبتی نمی کند. هنوز کسی از لقمان مهری صحبت نمی کند. درست است که فعلا برای معالجه خارج از زندان است. کسی از چنگیز بخت آور صحبت نمی کند. فکر می کنم باید همه فعالین کارگری را که دستگیر می شوند، که تعدادشان از این دو فعال برجسته یعنی محمود صالحی و منصور اسانلو فراتر است، با عکس و چهره به مردم شناساند. باید در مراکز کارگری و کارخانه ها و میدانها عکسهای فعالین کارگری که در زندان اند و یا فعلا با وثیقه بیرون از زندان هستند منتشر شود و مردم آنها را بشناسند. اما بحث بر سر این است امروز تعدادی از فعالین دستگیر شده اند و فکر می کنم جمهوری اسلامی تعداد دیگری را برای مرعوب کردن و حتی برای چند صباحی خفه کردن صدای اعتراض کارگران دستگیر خواهد کرد. اما کدام وظایف در مقابل طبقه کارگر و تشکلهای امروز قرار می گیرد مهم است. این مسئله من را به یاد گفته یکی از کمونیستهای برجسته، فواد مصطفی سلطانی می اندازد که در سالهای اول سرکار آمدن جمهوری اسلامی جان باخت. وی در زمان شاه نیز بعنوان یک کمونیست سالها در زندان بوده است. در میان دوستان خود می گوید که در زندان نوک تیز چاقو را بر گلویت فشار می دهند. اگر در مقابل هر سوال جواب مثبت بدهید این نوک تیز بیشتر بگلویت فرو می رود و در جواب هر سوال وقتی پاسخ منفی می دهید فاصله ات با نوک تیز چاقو بیشتر خواهد شد. این کاملا امروز صادق است. به هر درجه امروز کارگران مدعی تر و معترض تر و حق به جانب تر وارد میدان شوند، به همان اندازه از دستگیری و احضارها و احکام قرون وسطائی فاصله خواهند گرفت و رژیم را ناچار به عقب نشینی خواهند کرد. امروز طومارهای امضا برای آزادی محمود صالحی و منصور اسانلو در جریان است. برای لغو احکام صادره برای 13 فعال کارگری در شهر سنندج که خود همین نیز هر کسی فراخوانی می دهد. تشکلها و یا کمیته هائی که درست شده اند دارند از هم سبقت می گیرند. کی 10 تا امضا بیشتر جمع کرده است؟ امروز طبقه کارگر در ایران نیاز به یک تعرض همه جانبه به رژیم دارد. امروز باید در کنار نقدهای بی رحمانه و صمیمانه گرایشات غیر کارگری و بازدارنده در درون جنبش که برای پیشروی ضروری هستند، نباید هیچکدام از این مباحث و کشمکشها صف کارگران را پراکنده کند. از 18 مرداد می شود درسهای ارزنده ای گرفت. سندیکای شرکت واحد فراخوان برای دیدار از خانواده منصور اسانلو می دهد. کمیته هماهنگی برنامه گلگشت می گذارد و اتحادیه کارگران اخراجی و بیکار به جمع آوری طومار امضا بسنده می کند.
بنظرم باید امروز رهبران کمونیست، رهبران جنبش کارگری و فعالین ارزیابی درستی از اوضاع سیاسی و وضعیت طبقه کارگر داشته باشند و اقدامات مناسب با این ارزیابی را اتخاذ کنند. یکی از کارهای مهم که امروز باید رهبران و فعالین کارگری در دستور خود بگذارند گسترش ابعاد فعالیتهای خودشان است. تصمیم گیری متکی به مجمع عمومی کارگران یک محور اساسی است. کارگرانی که اعلام می کنند ما هم به همراه دستگیر شده ها به زندان می رویم، نشان می دهد که اگر امروز به میدان نیایند سرنوشت شیث و صدیق و خالد و طیب و محمود و منصور در انتظارشان است. برای همین نمی خواهند این تعرض جمهوری اسلامی بی جواب بماند. این مسئله ای است که متاسفانه در حال حاضر رهبرانی که امروز در راس تشکلهای کارگری هستند کمتر به آن توجه دارند. طبقه کارگر در ایران قدرت خود را برای تغییر شناخته است. کارگران می دانند قدرتشان در متحد بودنشان است. می دانند اگر این جنبش بخواهد می تواند نه تنها دولت ارتجاعی اسلامی را به زانو در آورد بلکه برای تغییر این دنیای وارونه باید به مبارزه متحد روی بیاورند. می دانند قدرتشان در تشکلشان است. می دانند آزادی و برابری و حق یک زندگی انسانی را باید بزور از حلقوم این مفتخوران سرمایه دار بیرون بکشند. بنظر من امروز خلا یک رهبری منسجم و مبتکر و مدعی کمونیستی در جنبش کارگری را شاهد هستیم. امیدوارم در مباحث دیگر بتوانیم بیشتر در مورد این خلا بحث کنیم و گره گاهها را بشناسیم و پاسخی اصولی درست به آنها بدهیم. *